کتاب معمای وصیت منتشر شد.

کتاب معمای وصیت نوشته علی نیکی توسط نشر عاصم منتشر شد. این کتاب به عنوان اولین کتاب نویسنده است که توسط انتشارات عاصم منتشر می شود.

کتاب معمای وصیت

نویسنده در بخشی از پیشگفتار کتاب معمای وصیت می نویسد:

در سال یازده هجری، ‌دهه آخر صفر پیامبر اكرم بیمار شد. و در حال بیماری،‌ دستوردادند مردم را برای جنگ با روم به فرماندهی اسامه بن زید آماده كنند.
روز چهار شنبه سردرد و كسالت بر پیامبر عارض شد و روز پنج شنبه پرچمی را با دستان خود برای اسامه تهیه كردند و فرمود :«اغز بسم الله في سبيل الله فقاتل من كفر بالله».
و در آن لشكر مهاجرین ، انصار ، ابوبكر ، عمر بن خطاب ، ابوعبیده بن الجراح ، سعد بن ابی وقاص ، سعید بن زید، قتاده بن النعمان ، سلمه بن اسلم بن حریش بودند.
و پیامبر فرمود: «لعنة الله علي من تخلف عن جيش اسامه»
«لعنت خدا بر كسی كه از سپاه اسامه تخلف كند».
پس از آن حال پیامبر اكرم بر اثر بیماری سنگین شد و به لشكر اسامه كه در بیرون مدینه بودند خبر دادند كه پیامبر در حال احتضار است.
آن‌ها كه می‌خواستند در امر خلافت دخالت كنند به مدینه باز گشتند و دور آن حضرت جمع شدند. پیامبر فرمود: «اتوني بدواة و صحيفة اكتب لكم كتاباً لا تضلوا بعده ابداً فقال عمر: ان النبي غلبه الوجع و عندكم كتاب الله، حسبنا كتاب الله»
«پیامبر دستور داد برای او دوات و كاغذ بیاورند تا وصیت نامه‌ای بنویسند كه بعد از آن هرگز گمراه نشوند. عمر گفت: بیماری بر پیامبر غلبه كرده است «یعنی آنچه را كه می‌گوید نمی‌داند چه می‌گوید» و نزد شما كتاب خداست و كتاب خدا ما را بس است.
دسته‌ای گفتند: دستور پیامبر را انجام دهید. آن دسته‌ای كه می‌خواستند دستور پیامبر را انجام دهند غالب شدند.
پس از این گفت و گو و مجادله،‌بعضی از حاضرین خواستند كه قلم و كاغذ بیاورند،‌اما پیامبر فرمود: «او بعد ماذا؟!!!» آیا پس از چه؟!
پس از این ناسزا گویی ، پیامبر فرمود: «قوموا عنی لا ینبغی عند نبی تنازع» از نزدمن بر خیزید كه در نزد پیامبر نزاع كردن شایسته نیست.
پس از این ابوبكر بدون اجازه‌ی پیامبر اكرم برای نماز به مسجد می‌رود تا امام جماعتی خود نماز را بخواند پیامبر برای نهی ابوبكر از این كار با آن حالت بیماری به طوری كه در هنگام رفتن به طرف مسجد پاهای خود را به زمین می‌کشاند و ابن عباس و امام علی دو طرف او را گرفته به مسجد رفته و جلوی ابوبكر نماز می‌خواند و ابوبكر را از ان كار باز می‌دارد و بقیه داستانها در همین روز دوشنبه اتفاق می افتد.

وی در بخشی از متن کتاب معمای وصیت آورده است:

این روایت را تقریباً اكثر علماء اهل سنت در کتاب‌های معتبر خود نقل کرده‌اند كه این حدیث از طرق مختلف روایت شده و از عبدالله ابن عباس،‌جابر بن عبدالله انصاری و عمر بن خطاب نقل شده ولی صاحبان صحاح و سنن و دیگران اكثراً آنرا از صحابی بزرگ سول الله ابن عباس نقل می‌کنند به نمونه‌هایی از آنها اشاره می کنیم و بقیه را به ارجاع دادن اكتفا می‌کنیم:

نویسنده کتاب معمای وصیت در ادامه می نویسد:

ابن عباس می‌گوید: روز پنج شنبه و چه روز پنج شنبه‌ای؟ بعد شروع به گریه كردن كرد تا حدی كه اشكهایش گونه‌هایش را پوشاند و گفت: درد بر پیامبر افزون شد و گفت: «كاغذی بیاورید تابرای شما نامه‌ای (وصیت) بنویسم تا بعد از من گمراه نشوید،حاضران شروع به بحث کردند با اینکه نزد پیامبر جدال شایسته نیست و گفتند (عمر) رسول خدا هذیان گفته – نعوذ بالله- پیامبر فرمود «مرا ترك كنید پس آن چیزی كه من در آن هستم بهتر از آن چیزی است كه من را به آن دعوت می‌كنید و به سه چیز سفارش كرد «اخرجوا المشركین من جزیره العرب …. الخ و در اینجا راوی می‌گوید: سومی را فراموش كردم.

کتاب معمای وصیت با ۲۱۲ صفحه وزیری در شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۵۰ هزار تومان منتشر شده است.

دیدگاه شما با موفقیت ثبت شد.

نظرتان را ثبت نمایید.

شماره همراه شما منتشر نخواهد شد.

تماس با ما